آخرین خبرها

قلمرو دین

بسم الله الرحمن الرحیم

قلمرو دين

نوشته: حسین هاشم نژاد

1)مراد از مفهوم “دين” در بحث «قلمرو دين» چيست؟

2) قلمروهاي كلّي و چهارگانه دين كدامند؟

3)ديدگاه اسلام در باره سكولاريسم چيست؟

گستره كدام دين

مشخص و معيّن نكردن معنا و مفهوم مورد نظر از دين در هر بحثی مي­تواند منشاء سوء فهم ­ها و مغالطه ­های فراواني بشود . از اين رو ضروري است معناي مورد نظر از دين در هر بحثي بطور صريح و شفاف مشخص و معيّن بشود. در بحث قلمرو دين نمي­ توان براي همه اديان اعمّ از آسماني و غير آسماني و اعمّ از اديان تحريف شده و تحريف نشده، حكم واحدي صادر كرد. براي مثال در خود قرآن كريم بت­ پرستي دين تلقّي شده است[1]. لكن دين باطل و ناحق. نمي توان گفت دین بت پرستی،صلاحيّت و شايستگي دخالت در شئونات مختلف جامعه از جمله سیاست را دارد. يا چنانکه واضح است؛ تحريفات بنيادين و اساسي در دين مسيحيت، رُخ داده است و این نسخه تحریف شده مسيحيت، فاقد احكام سياسي(فقه سياسي) است. بنابراين آيا مي­ توان مدعي شد قلمرو  دخالت و حاكميت دين اسلام به همان اندازه قلمرو دخالت دين مسيحيت تحريف شده است؟

از اين رو كساني كه در مباحث مربوط به دين معناي مدّ نظر خود را از دين مشخص نمي­كنند در نهايت دچار خطاهاي بزرگي مي­شوند.

گستره دين

در اين بحث مراد از گستره دين، گستره دين اسلام است . البته مقصود قلمرو جغرافيايي آن نيست.بلكه مراد نقش و دخالت دين مقدّس اسلام در شئونات مختلف انسان و جامعه انساني است. با نگرش عميق و دقيق و همه جانبه به اسلام در مي­يابيم كه اين دين براي همه شئونات انسان و جامعه انساني كه به سعادت و كمال انسان مربوط مي­ شوند پيام، بايد و نبايد دارد. برخي از اين شئونات عبارتند از: اقتصادِ جامعه، فرهنگِ جامعه، نظام آموزشي جامعه، نظام حقوقي و قضايي جامعه، سياست داخلي و خارجي  و…

قلمرو اقتصادي دين

اسلام براي خودش نظام اقتصادي دارد. براي مثال در نظام اقتصادي اسلام برخلاف نظام كمونيستي، مالكيّت خصوصي معتبر و محترم است. بنابراين بر مبناي اسلام بسياري از تصدّي­ گري­هاي اقتصادي كه هم اکنون بر دوش دولت سنگيني مي­كند، مي­تواند به بخش خصوصي واگذار شود. امروزه رُكن اصلي اقتصاد هر كشوري نظام بانكداري است. در نظام اقتصادي اسلام، بانكداري بايستي بدون ربا باشد. در قرآن كريم رباخواري شديداً مورد نهي و مذمّت واقع شده است: « أحَلّ اللهُ البَیع و حَرّم الرِّبا»(بقره/275) « خداوند داد و ستد را حلال و ربا را حرام كرده است». در نظام اقتصادي اسلام راه كارهايي براي تعديل ثروت و كم كردن فاصله طبقاتي همچون زكات و اقسام انفاق هاي ديگر وجود دارد. همچنين در نظام اقتصادي اسلام اولويّت در روابط تجاري و اقتصادي با كشورهاي اسلامي است و داشتن برخي روابط تجاري با دولت هاي بيگانه در حال جنگ با يك كشور اسلامي منع شده است. اسلام احكام وسيع و گسترده­اي در باره كمّ و كيف داد وستد و تجارت دارد.

از طرف ديگر در اسلام تأكيد ويژه­اي  به كشاورزي و قطع وابستگي جامعه اسلامي در كالاهاي اساسي به بيگانه ها شده است.

قلمرو قضايي دين

قوّه قضائيه يكی از ارکان سه گانه حكومت يك كشور است. تمام احكام و قوانين و حقوق قضايي جامعه اسلامي بايستي اخذ شده از متون فقهي و يا مطابق و موافق با فقه اسلامي باشد. اصول اساسي حقوق قضايي در خود قرآن كريم بيان شده است. همانند مسئله قصاص، ديات، برخي حدود مثل مجازات سرقت و …

بقيّه احكام قضايي اسلام هم در لابلاي احاديث معتبر به صورت دقيق و فراگير مطرح شده است.در مواردي هم  اصول كلي در احاديث بيان شده و استنباط جزئيات به فقها واگذار شده است.[2]

در دين مقدس اسلام، برخلاف احكام الهي، حكم صادر كردن ، مساوي با كفر و فِسق و ظلم تلقّي شده است:

  1. « وَ مَن لم يحكُم بما انزل الله، فاولئك هم الكافرون»[3]« هر كس طبق آنچه خداوند فرو فرستاده است، حكم نكند، از جمله كافرين خواهد بود»
  2. « وَ مَن لم یحکم بما انزل الله، فاولئك هم الفاسقون»[4] « هر كس طبق آنچه خداوند فرو فرستاده است، حكم نكند از جمله فاسقين خواهد بود»
  3. 3)     « و من لم یحکُم بما انزل الله، فاولئك هم الظالمون»[5]  هر كس طبق آنچه خداوند فرو فرستاده حكم نكند، از جمله ظالمان خواهد بود»

 با توجه به مطالب فوق نظام حكومتي يك كشور اسلامي كه يكي از اركان اساسي آن قوّه قضائيه است، چگونه مي­تواند جدا و منفك از دين اسلام و فقه و احكام اسلامي باشد؟

قلمرو فرهنگي دين

فرهنگ مفهوم بسيار وسيعي دارد كه از آموزش و تعليم و تربيت يك كشور گرفته تا هنر و آداب و رسوم و اخلاقيات متداول  در يك جامعه و دهها مورد ديگر را شامل مي شود. در امر تعليم و تربيت به اندازه­اي آيه و روايت وجود دارد كه به راحتي مي­توان ادّعا كرد نوعي روانشناسي اسلامي، علم تعليم و تربيت اسلامي قابل تدوين است. در قلمرو هنر، دين مبين اسلام فاقد بايد و نبايد نيست.به اضافه اينكه در وجود نوعي هنر ديني و اسلامي ترديدي نيست. از طرف ديگر در زمينه آداب و رسوم نمي­توان موردي را يافت كه اسلام خود نظري وحكمي نداشته باشد. همانند آداب و رسوم ازدواج و تولد و غيره.

یا چندان نياز به توضيح ندارد كه در هيچ ديني به اندازه اسلام به فراگيري  علوم و دانش­هاي مختلف توصيه و تشويق نشده است. همچنین آيات و روايات متعددي در باره كمّ و كيف تعليم و تعلم، تربيت و اخلاقيات وجود دارد تا آنجا كه پيامبر اسلام(ص) فرموده است:« بُعثت لاتممّ مكارمَ الاخلاق» «برانگيخته شدم تا مكارم اخلاق را تكميل كنم»

نكته نهايي اين كه گزاره ­هاي علمي(مربوط به علوم تجربي) فراواني در متون ديني اسلام اعم از قران كريم و احاديث يافت مي­شود.

نتيجه اين كه فرهنگ و دين آنچنان به هم تنيده شده­ اند كه جداسازي آنها از هم عملاً امكان پذير نيست.

قلمرو سياسي دين

در قرآن كريم و احاديث مفهومي تحت عنوان “طاغوت” وجود دارد. براستي مراد از طاغوت چيست؟

طاغوت هر حكومتي است كه از ناحيه خداوند متعال مشروعيّت ندارد.يا به تعبير ديگر فاقد اذن و اجازه اولياء دين يعني حق تعالي و معصومين(عليهم السلام) است. از طرف ديگر روايات فقهي اسلام  سرشار از پديده­ اي به اسم”حاكم شرع” يا حاكم شرعي” است. حاكم شرعي، حاكمي است كه طبق احكام شريعت اسلام عمل مي كند. نه طبق اصول مكتب­ها و مسلك­هاي بيگانه.

دين اسلام فقه سياسي نيرومندي دارد. چه در زمينه سياست داخلي و چه در زمينه سياست خارجي. براي مثال در قرآن كريم هر گونه سلطه سياسي كفّار بر جامعه اسلامي نفي شده است.« لن يجعلُ الله للكافرين علي المسلمين سَبيلاً» [6] « خداوند هرگز كافران را بر مومنان تسلطي نداده است»

تأكيد فوق العاده­اي كه در اسلام بر عدالت حاكمان و واليان شده است. رهنمودهاي گسترده­اي كه در باره چگونگي رابطه حاكم و زمامدار با توده مردم تحت حكومت در اسلام شده است. همگي بيانگر ابعاد سياسي اسلام است.

نتيجه اينكه در اسلام اولاً حاكم بايستي مشروعيّت داشته باشد. يعني اجازه و اذن حاكميت از ناحيه حق تعالي يا پيامبر(ص) و ائمه معصومين(عليهم السلام) داشته باشد. ثانياً حاكم اسلامي بايستي طبق قوانين اسلامي بر جامعه حكومت بكند . بنابراين سياست و حاكميت كاملاً در اسلام به هم آميخته هستند.

اسلام و سكولاريسم[7]

تفسيرها و تعريف­هاي متعدّدي از سكولاريسم وجود دارد. قدر متيقّن و مشترك اين تعاريف، جدا بودن و منفك بودن دين از سياست و حكومت است. در تفسيرهاي ديگر سكولاريسم عدم دخالت دين در حوزه اقتصاد و علم هم مدّ نظر است.

با توضيحاتي كه در در ابتداء اين نوشتار داده شد، نمي­ توان مدّعي شد سكولاريسم در بستر همه اديان حتي بت­ پرستي يا مسيحيّت تحريف شده هم ايده و نظريه كاملاً و مطلقاً باطلي است. چنانکه مي دانيم دنياي غرب تجربه تلخ تعدّي مسيحيّت تحريف شده  و كليسا در قلمرو سياست و علم را در كارنامه خودش دارد و همين تجربه تلخ باعث شد به تدريج ايده سكولاريسم در غرب پيدا بشود. اما به هيچ وجه نمي­توان نظام سياسي منتسب به مسيحيّت تحريف شده را (كه حتي در اصول و مواضع با همان مسيحيت تحرف شده هم انطباق كامل نداشت)  به حساب كلّ دين گذاشت.

از اين رو اين پرسش مطرح مي­شود كه آيا سكولاريسم در بستر اسلام، انديشه درست و قابل دفاعي است؟ يا انديشه باطل و مردودي است؟

از توضيحاتي كه در باره قلمرو و گستره دين داده شد، مي توان نتيجه گرفت كه اسلام براي همه عرصه ­هاي سياسي و اجتماعي اعم از فرهنگي، اقتصادي و نظامي ، نظر، ديدگاه ، قانون، و حكم  دارد. و چون اكثر مواضع دين مبين اسلام،  ديدگاه ­ها بي­ واسطه يا با واسطه خداوند متعال است، برترين حكم­ها و برترين قوانين است. بدليل اين كه قوانين ديگر، ساخته و پرداخته  عقل­ هاي ناقص بشري است. امّا قوانين اسلام ديدگاه ­هاي داناي نامتناهي و داناي مطلق هستند. 

آموزه­ هاي دين مقدس اسلام و اركان مختلف حكومت همانند قوّه قضائيه، مقنّنه، مجريّه و سيستم اقتصادي غيره همچون تار و پودي هستند كه به هم تنيده شده­اند و قابل تفكيك از هم نيستند. مگر اين كه اسلام به شكل ناقص مدّ نظر باشد، كه در قرآن كريم ايمان آوردن به بخشي از اسلام و ايمان نياوردن به بخش ديگر آن بدتر از كفر تلقّي شده است:

«أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَمَا جَزَاء مَن يَفْعَلُ ذَلِكَ مِنكُمْ إِلاَّ خِزْيٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يُرَدُّونَ إِلَى أَشَدِّ الْعَذَابِ وَمَا اللّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ»(بقره/85) «آيا به بخشي از كتاب ايمان مي­آوريد و به بخشي كفر مي­ورزيد؟ كسي كه از شما چنين كند، پاداش او جز خواري در دنيا و گرفتار شديدترين عذاب­ها در روز قيامت شدن، نيست. خداوند از آنچه مي كنيد، غافل نيست»

نتيجه ­نهايي: اعتقاد به سكولاريسم در حوزه اسلام و ترويج آن در بستر جوامع اسلامي رويكردي باطل و مقلّدانه است نه محقّقانه.

امکان سکولاریسم

سکولاریسم صرفاً ایده ای است در اذهان و لابلای کتب  و مقالات.سکولاریسم در عالم واقع و در جوامع بشری امکان وقوع ندارد.به دلیل یک برهان محکم وخلل ناپذیر:

1. جامعه از مجموعه انسان ها تشکیل شده است.

2. هم حاکمان و هم مردم تحت حکومت، باورهای دینی دارند.

3. امکان ندارد یک سیاست مدار یا یک مسئول و مدیر باورهای دینی خود را در نحوه مدیریت داخلی و خارجی کشور تأثیر ندهد. بلکه این تأثیر گذاری و تأثیر پذیری جبری و قطعی است.

نتیجه: پس سیاست و حکومت همه کشورها و جوامع متأثر از دین است و این یعنی بطلان سکولاریسم.

در سیمای سیاست جهان معاصر هم به وضوح این را مشاهده می کنیم.

چرا کشورهای مسیحی غربی در سیاست خاورمیانه ­ای خود پشتیبان محکم اسرائیل هستند؟ حتی برای کشوری مثل آمریکا منافع اسرائیل و صهیونیزم جهانی از منافع خود مردم امریکا مهمتر است و بر آن حق تقدم دارد.(چرا؟)

در منازعه میانمار با شهروندان مسلمان خود، چرا هندوستان از دولت میانمار حمایت حداکثری می­کند؟

چرا چند دهه است ترکیه پشت دروازه اتحادیه اروپا در صف انتظار نشسته است تا عضو این اتحادیه شود؛ ولی کشورهای اروپایی بخصوص فرانسه مخالف این تقاضا هستند؟اما کشورهای بسیار ضعیف مسیحی به راحتی می­ توانند عضو اتحادیه اروپا بشوند؟

از اینها بگذریم دین و مذهب همچون تار و پود با همه شئونات جامعه در آمیخته اند.

چرا در همه جوامع بشری این قانون هست که با محارم نمی­توان ازدواج کرد؟ یا قوانین ارث و میراث در همه جوامع بوده و هست و خواهد بود. همه این قبیل احکام یادگاری هستند از دین آسمانی حاکم بر آن کشور و جغرافیا.

همه سلول های بدن در هفت سال عوض می شوند. اما در قوانین همه کشورها حکم زندان های طویل المدت از پانزده سال گرفته تا زندان ابد می دهند. معنای این حکم چیست؟ غیر از این است که در باطن انسان حقیقت مجرد و غیر مادی به اسم روح وجود دارد که با عوض شدن سلولهای بدن حتی سلول های مغز، آن ساحت مجرد( نفس ناطقه) همیشه می­ماند.

بنابراین از منظر عقلی و فلسفی هم مشاهده می کنیم سکولاریسم ایده ای ذهنی و خیالپردازانه است نه واقعی و حقیقی.

در دینی بودن همه حکومت­های موجود بر روی کره زمین شکی نیست. فقط مسأله چه مقدار و به چه کمیّت و کیفیت دیندار بودن حکومت ­هاست.از دینی بودن حداقلی گرفته تا دینی بودن حداکثری.

نتیجه نهایی

1. سکولاریسم نمی­تواند تحقق خارج از ذهن داشته باشد.

2. صرفاً حکومت­ها در کمّ و کیف دینی بودن با هم تفاوت دارند.

3. سکولاریسم در جوامعی که دین آسمانی ندارند یا دین آسمانی شان تحریف شده است.(مثل مسیحیت معاصر) بسیار ایده­ ی درست، صواب و قابل دفاعی است.

4. اما سکولاریسم به معنی واقعی کلمه در جوامع اسلامی، ناممکن و نشدنی است.


[1] . «لكم دينك و لي دين» (كافرون/6)

[2] . قال الصادق (ع) :« علينا بالقاء الاصول و عليكم بالتفريع» «بر ماست كه اصول را ارائه دهيم و بر شماست كه فروعات را از آن استنباط كنيد»

[3] . مائده : 44

[4] . بقره: 275

[5] . مائده:47.

[6] . نساء:141

[7] .Secularism

درباره‌ی حکمت زیبا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *